6)فرد بداخلاقی که به بداخلاقی عادت کرده چگونه می توان او را راهنمایی کرد تا این عادت را از خود دور کند؟
براى تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن، لازم است به موارد زیر توجه شود.
1. توجه به ارزش خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن. براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعهى روایات و آیاتى است که در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. برخى از روایات به شرح زیر است:
الف) حسن خلق: رسول خدا (ص) فرمود: خداوند هنگامى که ایمان را خلق کرد آنرا به خوش اخلاقى و سخاوت تقویت نمود و همچنین هنگامى که کفر را آفرید آنرا نیز به بد اخلاقى و بخل تقویت نمود.
على (ع) فرمود: چه بسیار انسانهاى عزیزى که اخلاق بد ایشان را ذلیل ساخته است و چه بسیار انسانهاى ذلیلى که با اخلاق خوش به عزت رسیدهاند.
رسول خدا (ص) فرمود: اسلام یعنى حسن خلق. امام صادق (ع) فرمود: هیچ زندگىاى گواراتر از زندگى همراه با خوش اخلاقى نیست. رسول خدا (ص) فرمود: خوش اخلاقى، اولین، سنگینترین، نیکوترین، با فضیلتترین چیزى است که روز قیامت در ترازوى عمل انسان قرار داده مىشود. در قرآن کریم آمده است: انک لعلى خلق عظیم افتخار پیامبر اسلام (ص) به عظمت خوش اخلاقى آن حضرت (ع) بوده است. رسول خدا (ص) فرمود: کاملترین مردم از حیث ایمان و شبیهترین آنها به من، خوش اخلاقترین آنها است. امام صادق (ع) فرمود: حسن خلق روزى را زیاد مىنماید، بر عمر انسان مىافزاید و گناهان را آب مىنماید همانگونه که آفتاب یخ را آب مىکند.
ب) بد اخلاقى: امام صادق (ع) فرمود: بد اخلاقى عمل و عبادت انسان را باطل مىنماید همانگونه که سرکه عسل را فاسد مىکند. على (ع) فرمود: اخلاق بد، بدترین همنشین انسان است، دوستان انسان را فرارى مىدهد و چیزى وحشتناکتر از بداخلاقى نیست. رسول خدا (ص) فرمود: به راستى ممکن است بندهاى به خاطر بداخلاقى به پائینترین درجات جهنم سقوط نماید. على (ع) بداخلاقى روزى انسان را کم مىنماید.
2. راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، توجه به توحید است یعنى توجه به این معنى که تمامى انسانها مظاهر حق تعالى هستند
و هر گونه برخوردى با آنها، در واقع برخورد با مظهر و صانع آنها محسوب مىشود. احترام و مهربانى با هر پدیدهاى، در واقع احترام و مهربانى با پدیدآورندهى آن است و ترش روئى و نامهربانى با آن پدیده نیز به پدید آوردندهى آن بر مىگردد. باید به این نکته توجه نماییم که هرگونه معامله با خلق از جهتى معامله و برخورد با خالق آنها نیز به حساب مىآید و هرگز خداى تعالى راضى نیست که با بندگان و مظاهرش برخوردى نامناسب و ناشایست شود. گشادهروئى با خلق خدا و تحصیل رضایت مخلوق، موجب کسب رضایت خالق آنها مىشود. همان طور که در روایات وارد شده است کسى که از مخلوق تشکر نکند از خالق آنها نیز تشکر نکرده است. همچنین کسى که نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به خاطر رابطهى بسیار عمیقى که میان خلق و خالق، مظهر و مظهر وجود دارد، به خالق و مظهر آنها نیز سرایت خواهد نمود .
3. یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسانها قابل رشد و تربیت است. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى انسان از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مىشود. باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى یعنى ایجاد رابطهى عاطفى مثبت بدست مىآید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطهى عاطفى منفى است، موجب کدورت و عذاب زندگى مىباشد و دیگران را از گرد انسان مىپراکند.
على (ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مىکند و موجب عذاب نفس است.
4. از راههاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است. هر کس قادر است با یک تصمیم قوى عزم جزم و با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر کسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافیان تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطهاى صمیمى برخورد نماید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت. تمامى روایات بحث از میزان الحکمة، ج 3، ص 137 به بعد یادداشت شده است.
براى اصلاح عادات بد اخلاقى باید در دو بعد نظرى و عملى تلاش کرد.
بعد نظرى: باید در آن آثار سو اخلاق بد و نتایج نامطلوب
و زیانبار فردى و اجتماعى و دنیوى و اخروى اندیشه کرد و به اصطلاح باید عاقبت اندیشى نمود. مرد آخر بین مبارک بنده اى است.
اگر انسان به ارزش هاى وجودى خود پى ببرد و متوجه گوهرهاى ارزنده درون خود گردد و بفهمد تا چه مرحله اى مى تواند پیش رود و درک کند جایگاه او از فرشتگان مقرب الاهى نیز مى تواند فراتر باشد، آن گاه خود را رایگان نمى فروشد و کشور وجودش را تسلیم سپاه صفات بد و اخلاق ناپسند نخواهد کرد.
اگر فردى درک کند، عادات و اخلاق بد، روح ملکوتى او را آلوده مى سازد و سعادت جاوید و ابدى را از او سلب مى کند و با این اخلاق و اعمال در واقع وجود خود و شخصیت حقیقى خود را مى سازد و سپس با همین اخلاق بد محشور مى گردد و این اخلاق و رفتار هرگز از او جدا نمى شود و همنشین دایمى او است مسلما در اخلاق و اعمالش تجدید نظر مى کند و به فکر اصلاح مى افتد پس مرحله اول شناخت درست و واقعى آثار اخلاق و اعمال بد است که فهم آن به منزله نیمى از درمان و اصلاح آنها است.
بعد عملى: چون اخلاق بد به تدریج و به طور نامحسوس کشور ارزنده وجود انسان را اشغال کرده اند، نمى توان این مهمانان نامبارک و بد قدم را یک دفعه و ناگهانى از خانه بیرون کرد. بلکه باید به تدریج و با مدارا و دقت به این کار اقدام کرد.
مراقبت از اعمال و اخلاق به طور پیوسته و محاسبه نفس و حساب کشیدن از فرد، در کم رنگ شدن و ریشه کنى صفات و اخلاق بد نقش اساسى دارند.
هر اقدامى در این راه، گامى به سوى پیروزى و رسیدن به هدف است.
به طور مثال در مورد صفت زشت تکبر: اگر انسان آثار سو تکبر را مورد مطالعه قرار دهد که از جمله آلودگى به کفر و شرک و محروم شدن از علم و دانش و زمینه فراهم شدن براى بسیارى از گناهان دیگر و تنفر مردم و دور شدن آنها از فرد متکبر است، قدرى به خود مى آید و در فکر درمان آن مى شود. سپس در مقام عمل با تواضع در عمل (هر چند در ابتدا به صورت مصنوعى و غیر واقعى باشد) و سلام کردن به دیگران و نشست و برخاست با فقرا و ضعیفان و امتیاز قایل نشدن براى خود، کم کم تواضع را عادت خود و سپس آن را در وجودش ریشه دار و به صورت ملکه در مى آورد و سایر عادات و اخلاق بد نیز به همین ترتیب ولى به تدریج و بامدارا قابل درمان و معالجه است. شرکت در مراسم مذهبى و مراسم دعا و توسل و تلاوت قرآن کریم و نیز معاشرت با دوستان صلاح و با تقوا و با اخلاق و مطالعه سیره امامان (علیهم السلام) و اخلاق بزرگان از علماى دین در رفع مشکل و اصلاح فرد تأثیر به سزایى دارند.
5)اعضای خانواده ما بداخلاق هستند و هر چه موعظه می کنم توضیح می دهم کتاب می آورم مطلب مفید جمع آوری می کنم هیچ اعتنایی به حرف های من نمی کنند تا جایی که گاهی مجبور می شوم با داد و فریاد یا حرفهای تند جو خانه را کنترل کنم. من فرزند اول خانواده هستم و 4 فرزند بعد از من در خانه هستند. اینهمه بدخویی اعضای خانواده مرا آزار می دهد خصوصا مادرم که اصلا جرات نمی کنم کوچکترین ایرادی از او بگیرم چرا من باید در چنین شرایطی باشم تا نتوانم کمالات اخلاقی و معنوی را با خیالی آسوده و فکر آرام به دست آورم اصلا وقتی شرایط موجود بر توانایی آدم غلبه می کند چه نفعی برای من دارد که ثواب و ارزش کارم بیشتر باشد یا نه؟گاهی به فکرم می زند که قید عبادت و کمال و این مقوله ها را بزنم و خیلی عادی زنده باشم نه زندگی کنم ضمنا یک مسأله دیگر هم هست و آنکه خانواده و دوستان به چشم یک انسان مومن و با تقوا به من نگاه می کنند و تعریف و تمجید های فامیل و دوستان و آشنایان پدرم را درآورده من که می دانم هیچی بارم نیست و به هیچ جا نرسیدم بین خودم و تعریف و تمجید فامیل و جو بسیار نامناسب خانه واقعا سردرگم شدم. نمی دانم آیا هنوز هم باید ب
که فرموده اید براى تغییر رفتار اعضاى خانواده چه کارى باید انجام دهم و تکلیف من چیست؟ باید عرض کنیم فردى که مى خواهد تأثیرگذار باشد و رفتار دیگران را اصلاح کند باید حائز یک سلسله شرایط و ویژگى ها باشد و الا میزان تأثیرگذارى او خیلى ناچیز و حتى گاهى اوقات نتیجه عکس دارد. بنابراین شما با انجام یک سلسله فعالیت هاى مقدماتى باید این ویژگى ها را در خود ایجاد کنید و شرایط تأثیرگذارى را فراهم نمایید. 1. قبل از هر چیز باید به گونه اى رفتار کنید که اعتماد اعضاى خانواده را جلب کنید. به عبارت دیگر یکى از شرایط تأثیرگذارى اعتبار داشتن نزد دیگران است. 2. براى ایجاد اعتماد باید از هرگونه رفتارى که موجب بى اعتمادى است خوددارى کنید. مثل رفتار خشن و پرخاشگرانه، دروغ گویى، بى انصافى در حق دیگران و رفتارهایى را انجام دهید که موجب اعتماد مى شود مانند دلسوزى، همدردى و همدلى، صمیمیت و مهربانى. 3. مهارت هاى ارتباطى را باید بیاموزید چون بدون داشتن مهارت هاى لازم نمى توانید ارتباط مثبت با دیگران ایجاد کنید چه رسد به این که آنها را اصلاح کنید. 4. سعى کنید با اعضاى خانواده هماهنگ شوید و به گونه اى نباشید که خانواده شما را تافته اى جدابافته تلقى نکند بلکه کارى کنید که آنها شما را از خودشان بدانند. 5. ناسازگارى شما با خانواده به ویژه مادر، نگران کننده است. به نظر مى آید تا آنجایى که امکان دارد رضایت والدین را به دست آورید و از درگیرى، بحث و مجادله با اعضاى خانواده پرهیز کنید. این به نفع شماست چه این که رضایت والدین و دعاى خیر آنها باعث سرازیر شدن الطاف الهى بر شما مى شود و در موفقیت شما نقش بسزایى دارد. 6. سعى کنید از تعمیم دادن مشکلات به همه جوانب زندگى خوددارى کنید یعنى نگویید من با مادرم مشکل دارم یا به برادرم مشکل داریم پس راه پیشرفت و رشد و کمال به روى من بسته شده است زیرا برخى از این مشکلات امرى طبیعى است. 7. فکر نکنید که اینگونه مشکلات به خانواده شما اختصاص دارد بلکه تقریبا بیشتر خانواده ها به گونه اى با مشکل مواجه هستند منتها نوع مشکلات و میزان آن فرق دارد خانواده شما کمى شلوغ است و وجود برخى از این اصطکاک ها امرى طبیعى است و نباید موجب دلسردى شما شود. 8. اگر احساس مى کنید به طور مستقیم نمى توانید تأثیرگذار باشید براى مدتى از موعظه و نصیحت کردن اعضاى خانواده خوددارى کنید حتى بالاتر از این باید عرض کنیم چون شما یکى از اعضاى خانواده هستید چه بسا تأثیرپذیرى آنها از شما بسیار کم باشد. علاوه بر این شرایط سنى شما اقتضا نمى کند که پدر و مادر شما به حرف شما گوش کنند. 9. نباید توقع داشته باشید که هر کارى انجام مى دهید صد در صد با موفقیت مواجه شوید. بزرگان دین نیز که همه شرایط هدایت را داشتند چنین موفقیتى را نداشتند. 10. سعى کنید براى مدتى به خودتان بپردازید چون اگر انسان قبل از اصلاح نفس خود اگر به دیگران بپردازد معلوم نیست تأثیرگذار باشد. 11. از تفکرات منفى نسبت به خودتان اجتناب کنید و سعى کنید یک خود پنداره مثبتى از خود داشته باشید و ازموقعیتى که در خانواده و فامیل دارید براى پیشرفت خودتان استفاده کنید یعنى سعى کنید آن طور باشید که دیگران فکر مى کنند شما هستید. 12. اصلاح نفس و اصلاح دیگران کار آسانى نیست بلکه همه عمر انسان باید تلاش کند تا به این مقصود برسد و این کار آن قدر مهم و بزرگ است که از آن به »جهاد اکبر« تعبیر مى شود. به نظر مى آید شما در این میدان کارزار در اول راه هستید و نباید خیلى زود خسته یا مأیوس شوید. بنابراین از ناکامى ها و شکست ها نهراسید و مسیر رشد و کمال را به تدریج طى کنید. 13. به خدا توکل کنید و به امور دینى به ویژه نماز و توسل به اهل بیت اهتمام بیشترى داشته باشید.
6)وظیفه فرزند نسبت به پدرى که به همسر و فرزندانش ظلم مىکند و بداخلاقو مغرور است چیست؟ گرامى، در نامه شما چندین موضوع مطرح شده است که به صورت جداگانه به ترتیب هر یک از آنها مىپردازیم. در این مورد نکاتى را به عرض مىرسانیم که امید داریم با رعایت کامل و دقیق آنها مقصود حاصل آید: الف چون رفتار و روحیه پدرتان با گذر عمر به صورت یک صفت ثابت شخصیتى درآمده است دیر و سخت تغییر مىپذیرد و متحول ساختن فردى با چنین وضعیّت روحى و روانى بس دشوار و نیازمند صبر و حوصله و همینطور تدبیر و هوشیارى و ظرافتهاى رفتارى خاص است لذا هرگز سعى در ایجاد تغییر ناگهانى و برخوردهاى تند و عصبانى نداشته باشید که این شکل رفتار که نه تنها وى را به سوى مخالفت مىکشاند بلکه: سازگارى را بصورت لجاجتآمیزى تشدید مىنماید بنابراین از این تاریخ از برخوردهاى هیجانى و رفتارهاى عصبى (هر چند به منظور اصلاح) جداً اجتناب ورزید و مبادا با پرخاشگرى و تندخوئى و حرکات خشن در صدد اصلاح و تغییر رفتار او برآئید. ب احترام گذاردن به والدین چه پدر و چه مادر یک ضرورت تغییرناپذیر است و هیچ پدیدهاى نمىتواند مجوّر بى حرمتى تندى نسبت به والدین شود در تمام حالات و شرائط باید برخورد احترامآمیز با آنها داشته باشید و حتى عوامل و اسبابى که موجب بروز رفتارهاى نا بجا از آنها مىشود را از صحنه زندگى باید حذف کرد تا نه آنها مرتکب خطا شوند و نه شما در صدد تلافى و مقابله برآئید لذا در همه حالات وظیفه اوّلیه شما آن است که عوامل تنش آفرین را حذف و آنها را تحت کنترل خود در آورید و همیشه به والدین خود احترام بگذارید و اگر عملکرد او را نمىپذیرید، سکوت کنید، سکوت، سکوت. ج از این که عاق والدین شوید سخت پرهیز کنید که اگر عاق آنها شوید دیگر راه فرارى وجود ندارد چرا که وقتى نمىتوانید او را تغییر دهید دیگر اصرار و پافشارى بى مورد که موجب پرخاشگرى و تند خوئى مىشود ثمرهاى جز تیره شدن روابط خانوادگى ندارد در اینجا از شما که از قدرت عصبى بیشتر و تسلط بهتر بر اعصاب و روان خود دارید انتظار مىرود در آرامش آفرینى و بوجود آوردن فضاى صمیمیت و عطوفت بیشتر بکوشید. امّا وظیفه شما در برابر پدرتان:
1 )از ایجاد تغییر و اصلاح در رفتار وى مأیوس نباشید.
2 )تاکنون شیوههاى بکار گرفته شده همگى برخورد مستقیم بوده است و کمتر نتیجه داده است لذا شیوه برخورد مستقیم با پدر را کنار بگذارید.
3 )برخورد شما با وى باید ارزانى کننده محبت، در بردارنده عشق و گوش بفرمان بودن و خدمت کردن و دلدادن و حریم قائل شدن باشد و از هر برخورد مستقیمى که نتیجهاى غیر از این داشته باشد اجتناب کنید و هرگز مرتکب رفتارى که پیامى غیر از موارد بالا را دارد، نشوید.
4 )تمام اعضاى خانواده بخصوص فرزندان باید چنین برخوردى با پدرتان داشته باشند و از صف آرائى و برانگیختن احساسات خصمانه علیه یکدیگر سخت پرهیز نمایند و نباید به شکلى رفتار کنند که پدر احساس کند همگى بر علیه او متحد شدهاند بلکه باید واقعاً نسبت به یکدیگر احساس صمیمیت، رفاقت و حبورزى داشته باشید و از جانبدارى از مادرتان در برابر پدرتان نیز جداً خوددارى کنید و در یک کلام آنها را در عشقورزى و حرفهاى تلخ به خودشان واگذارید.
5 )بهترین وسیله براى سالمسازى زمینه تأثیر بر روى رفتار پدرتان محبت نمودن به او، تحویل گرفتن و احترام گذاردن به او است آنهم احترام بدون قید و شرط و به عنوان پدر و بزرگ خانواده.
6 )براى تأمین اهداف رفتارى خود در مورد پدر از روش غیرمستقیم استفاده کنید و آن دو مکانیزم دارد:- ابتدا خودتان را به اخلاق نیک بیآرایید تا او از عمل شما متأثر گردد نه از حرف شما و این بهترین شیوه اصلاح بزرگترها است، همان گونه که در رفتار بزرگان دین این شیوه و برخورد با بزرگتر بکار گرفته شده است.- از طریق افرادى که مىتوانند بر روى پدرتان تأثیر بگذارند (مانند روحانى محل، مغازهدار محل، دوستان و رئیس اداره و) چون پدرتان از آنها حرف شنوى دارد و آنها به شیوهاى غیر مستقیم مىتوانند اهداف شما را تعقیب نمایند. در پایان این بخش بر صبر و حوصله داشتن، احترام نهادن به پدر و مادر و تدبیر عاشقانه براى والدین تاکید مجدد مىکنیم.
1)پدرم بددهن و بداخلاق است و نسبت به مادرم بىاحترامى مىکند. تکلیف منبا چنین فرد چگونه است؟ در این سؤال چندین موضوع مطرح شده است که باید جداگانه به هر یک پرداخته شود: الف) بد خلقىهاى پدر و رفتارهاى ناهنجار او در خانواده، ب) موضوع عقوق والدین و زد و خورد شما با پدرتان. ج) وظیفه شما در قبال خانواده. الف) آنچه که شما درباره پدرتان نوشتهاید، حکایت از روحیهاى خشن و سخت دارد که البته درمان آن نیازمند بررسىهاى بیشتر در شرایط زندگى و تربیت خانوادگى و مىباشد ولى تغییر شخصیت و متحول ساختن فرد در چنین وضعیتى کارى دشوار بوده و نیازمند هوشیارى و تدبیر فراوان است. رفتار پدر شما در برخورد با مادرتان، رفتارى عصبى و خشونتآمیز است و هیچ مجوز شرعى براى چنین رفتارهایى وجود ندارد. آنچه که درباره تنبیه همسر در قرآن آمده، تنها در یک مورد آن هم مسأله عدم تمکین در روابط زناشویى است. آن نیز محدود به شرایط خاصى است که در آیه شریفه آمده است: (سوره نساء، آیه 34 ). نحوه این تنبیه بدنى نیز در روایات مشخص شده است (مثلًا با چوب مسواک باشد که هم کوتاه است و هم باریک) در غیر این مورد تنبیه بدنى جایز نیست و موجب ضمان و دیه است. نکته دیگر در این مورد این است که گاهى ممکن است رفتار اطرافیان در ایجاد هیجانات و رفتارهاى عصبى پدرتان مؤثر بوده است. گرچه رفتارهاى ایشان ناموجه است ولى باید عواملى را نیز که موجب بروز چنین رفتارى مىشوند، مورد بررسى قرار داد و سعى در کنترل آنها نمود. ب) عقوق والدین امرى خطرناک است که باید به شدت از آن پرهیز کرد چرا که داراى آثار وضعى بر زندگى انسان است. البته پدر و مادرى که موجب شوند فرزند سر بر طغیان بردارد و موجبات عقوق خویش را فراهم آورد، از گرفتارى در امان نیستند چرا که آنان نیز وظیفهاى خطیر در قبال فرزندان خویش دارند. ولى وقتى شرایط قابل تغییر نیست، فرزندان که نوعاً از اعصاب قوىترى برخوردارند، باید به گونهاى رفتار نمایند که خداى ناکرده موجبات ناراحتى و نارضایتى واقعى والدین را فراهم نیاورند. لذا هرگز با پدر خود به زد و خورد نپردازید، بلکه احترام او را در حد اعلا رعایت کنید. ج) اما وظیفه شما: 1- به هیچ وجه از این که بتوانید رفتارها را در خانواده اصلاح کنید، مأیوس نباشید، «عاقبت جوینده یابنده بود». راههاى مختلف را آزمایش کنید که با توکل به خداوند، حتماً به نتیجه خواهید رسید. 2- با برادران و خواهران خود به دور از احساسات خصمانه علیه پدر، به مشورت بنشینید. مسلماً خداوند راهکارهاى بهترى را به شما الهام خواهد کرد. 3- سعى کنید محیط خانواده را از صف بندى در برابر یکدیگر دور نگه دارید و به گونهاى رفتار نکنید که پدر تصور نماید همه علیه او متحد شدهاند بلکه بنا بر مصلحت هم که شده، برخى از شماها به او نزدیکتر شوید و احساس تنهایى در خانواده را از او دور کنید. 4 - براى نصیحت پدرتان به هیچ وجه از روش مستقیم استفاده نکنید بلکه از روشهاى غیر مستقیم استفاده نمایید مثلًا از دوستان پدرتان و کسانى که بر او نفوذ کلام دارند و یا امام جماعت مسجد و بخواهید که شما را در این امر یارى دهند. 5- در مواقعى که پدر عصبانى و خشن است، سعى کنید رفتارهایى برخلاف انتظار او از خود بروز دهید مثلًا اگر او انتظار دارد که شما در چنین مواقعى داد بزنید و یا پرخاش کنید، برعکس آن عمل نمایید. در پایان نیز مجدداً بر این نکته تأکید مىکنیم که مسلماً با اخلاق نیک و به کار بردن روشهاى سازنده، مىتوان تغییرات لازم را در رفتار پدر پدید آورد. تنها حوصله و صبر مىخواهد و اندکى تدبیر. 6- از همه مهمتر این که احترام پدرتان را حفظ کنید و نسبت به او دلسوزى لازم را داشته باشید و کارى که باعث باز شدن دهان وى به سخنان ناصحیح مىشود و یا خلاف انتظار وى است انجام ندهید و در امر خانه و مرتب کردن وسائل خانه و رسیدگى به کارهاى منزل به مادر خود کمک کنید تا عوامل ناراحتى پدرتان کاهش یابد و با شما و مادرتان بدرفتارى نکند. به عبارت دیگر عوامل پرخاشگرى پدرتان را کاهش دهید. 7- نکته دیگر این که گاهى اوقات و به مناسبتهاى مختلف، هدایایى را تهیه و از طرف خودتان و یا مادرتان به پدرتان تقدیم کنید. در پایان اگر علائم و نشانههاى ناراحتىهاى روانى را در پدرتان به شکل حاد مشاهده مىکنید مىتوانید به
گونهاى به روانپزشک مراجعه کنید.
2)افرادى که ذاتا بداخلاق و عبوساند، چگونه مىتوانند اخلاق خود را تغییردهند؟
به چند نکته توجه کنید
الف)اخلاق نظیر هنر و علم بخشى ذاتى و بخشى اکتسابى است. حضرت امام صادق (ع)مىفرماید: من الخلق سجیة و منه نیة بخشى از خلق و خوى انسان ذاتى و بخشى با اراده انسان کسب مىشود«،(1)
ب)اگر چه بخشى از اخلاق ذاتى است ولى شگفتا که مىتوان همین بخش را نیز با ریاضت و سختکوشى دستخوش تغییر قرار داد.
ج)آنچه به عنوان تاکید بر اخلاق نیک در متون اسلامى آمده است به خاطر همین مسئله قابل تغییر بودن اخلاق است. لطیفهاى است که مىگوید: شخصى کار زشتى مرتکب شد وقتى مورد اعتراض قرار گرفت گفت: چه کنم آب و گل مرا اینگونه سرشتهاند. ظریفى به او جواب داد و گلت بسیار خوب سرشته شده فقط لگد نخورده است با این بیان نمىتوان گفت اخلاق کسى ذاتاً بد بوده و از خود هیچ اختیارى ندارد. زیرا آنچه از اخلاق ذاتى محسوب مىشود به عنوان اقتضا است نه علت تامه.
ح)در هنگام برخورد با دیگران با روى خوش برخورد نمایید، سطح توقع خود را پایین آورید و متواضع باشید کم کم اخلاق خوش در شما نهادینه خواهد شد.
پىنوشت
(1)) بحارالانوار، ج 71، ص 377)
3)دخترى 20 سالهام که در خانه بداخلاق در بیرون منزوى و گوشهگیر مىباشم. چگونه اخلاق خود را تغییر بدهم؟
از نوشتههاى شما برمىآید، که چند مشکل براى شما ایجاد شده است که اهم آنها عبارت است از:
1- خود ناباورى و عدم اعتماد به خویشتن،
2- کج خلقى با اطرافیان،
3- مشکلات خانوادگى.
درباره مطلب اول، به نظر مىرسد بنا به دلایل مختلف تربیتى و محیط، شما به میزان زیادى خود را دست کم گرفتهاید و نتوانستهاید اعتماد به نفس لازم را به دست بیاورید. از همینرو با ناباورى با قبولى در دانشگاه مواجه مىشوید و یا این که خود را براى حل مشکلات ناتوان مىبینید و بالاخره گوشهگیرى و کجخلقى پیشه مىکنید. حال باید دید ریشه این نوع نگرش کجاست؟ در خانواده است؟ در محیط است؟ و یا. البته بسیارى از این عوامل دخیل بوده و هستند ولى یک عامل اساسى و مهم وجود دارد- که هم در دسترس مىباشد و هم قابل تغییر است- و آن قضاوت شما نسبت به خود است. آرى شما آن گونه زندگى مىکنید که فکر مىکنید.
اى برادر تو همه اندیشهاى مابقى خود استخوان و ریشهاى
به گفته یکى از دانشمندان: «تو روحیه خود و تفکر خود را تغییر بده، دنیاى اطراف تو تغییر خواهد کرد». بنابراین
اولًا، از این به بعد یک الگوى شخصیتى مناسب براى خود تصور کنید شخصى که شاداب است و از مشکلات نمىهراسد، به خود اعتماد دارد، بدخلقى نمىکند و دائماً این شخص و اوصاف او را در ذهن خود مرور کنید.
دوم این که هنگام آرامش بدن- به ویژه به هنگام خوابیدن- این جملات را تکرار کنید: من قادر هستم خود را آن گونه که باید باشم، بسازم. من مىخواهم فردى شاداب و با روحیه باشم. من چیزى از دیگران کم ندارم، مىخواهم برخورد خوبى با مادر و اطرافیان داشته باشم.
سوم این که ارتباط خود را هر چه بیشتر با خداوند محکم کنید و سعى نمایید با شناخت او، همه عشقتان را به او نثار کنید. اگر بتوانید شبها اندکى قبل از اذان، بیدار شوید و نمازى بگزارید، و سحر را بیدار باشید، بسیار نقش مؤثرى در تقویت روح و شادابى آن دارد. چهارم این که کتابهاى اخلاقى و عرفانى را دائماً در دسترس داشته باشید و هر از گاهى آنها را مطالعه کنید مانند: معراج السعاده، مثنوى معنوى، اربعین امام خمینى، اشعار عطار، حافظ، سعدى و.
4)چون پدرم خودراى و بداخلاق است، درخانواده دچار مشکلات عدیده و مبتلابه فشارهاى روحى و روانى هستم ؟چه کنم؟
در میان گذاشتن مشکلات با افراد ذىصلاح و مشورت با آنان کارى خردمندانه و شایسته است که گذشته از آثار گرانقدر آن تأثیر بسزایى در خالى شدن انسان از ناراحتى ها و آسودگى روان دارد. البته در راهنمایى خواستن از دیگران نباید انتظار معجزه داشت. بلکه باید به چاره جویى پرداخت و با برنامه ریزى صحیح و اصولى مشکل را حل نمود که هیچ مشکلى لاینحل نیست. آنچه که مورد نیاز است شناخت صحیح مشکل و سپس راه حل درست براى بر طرف کردن آن است. بدون تردید معضل شما نیز راه حلى دارد. در خانواده شما آنچه پیرامون آن مطرح کردهاید چند محور قابل بررسى و گفت و گوست: 1- تحلیل رفتار پدر و دیگر اعضاى خانواده. 2- وظیفه شما در قبال پدر و دیگر اعضاى خانواده. در قسمت اول تردیدى نیست که رفتار شما رفتارى غیر اصولى و غیر اخلاقى است که عمدتا ریشه در تربیت خانوادگى سطح فرهنگ و قشر اجتماعى و اطرافیان دارد با این شرایط تغییر دادن شخصیت پدر کارى مشکل اما شدنى است. از بین عوامل رفتارى پدر مسلما نحوه برخورد اعضاى خانواده عاملى موءثر است و افراد خانواده مىتوانند با تغییر آن تحولى نسبى در شخصیت پدر ایجاد نمایند. شما اگر با دیگر اعضاى خانواده جلسهاى مشترک ترتیب داده وبه تحلیل دقیق رفتارها بپردازید خواهید توانست با به کارگیرى روشى سنجیده و هماهنگ رفتار پدر را تغییر دهید. البته موفقیت دراین کار بستگى کامل به تصمیم وعزم همه اعضاى خانواده دارد. شما این گونه فرض کنید که تمامى افراد از صبح فردا در برخورد با پدر چهرهاى بشاش داشته باشند به او سلام کرده و گرم بگیرند و براى او شخصیت قائل شوند. بااستمرار این وضعیت مسلما رفتار او نیز عوض خواهد شد. شما مىتوانید با رهبرى این جریان این طرح را آزمایش کنید و مارا نیز در جریان نتیجه و پیشرفت خود قرار دهید. اما قسمت دوم: تردیدى نیست که فرزند وظایفى در برابر پدر و مادر خود دارد. هر چند که آنان نتوانند کاملا به وظایف خود عمل نمایند. خداوند بزرگ در قرآن مجید بارها آدمى را به احسان به پدر و مادر خود فرمان داده و از آزار به آنان برحذر داشته است. بنابراین تا سر حد امکان باید رفتار با پدر و مادر رفتارى مهربانانه وملاطفتآمیز باشد. پدر نیز موظف به تأمین نفقه فرزندان خود در حد متعارف است. اکنون شما باید با حفظ این اصل سعى در اصلاح رفتار پدر داشته باشید.
حسن خلق در آیات و روایات
1-خدای تعالی در توصیف مومنین یکی از صفات بارز آنان را حسن خلق شمرده و چنین می فرماید: «انّما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله و ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون».(7) فقط مومنین واقعی کسانی هستند که به خدا و رسول ایمان آورده و هیچ گونه شک و شبهه ای به خود راه نداده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کنند، اینها به حقیقت راستگویانند.
2- یا در آیه دیگر خدای سبحان در قرآن مجید می فرماید: « اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(8) در مقابل کفار سخت گیر و با هم رؤف و مهربان هستند.
3- آیه دیگر: «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»(9) همانا پیامبر برای شما الگویی زیباست.
4- در بعضی از روایات، اصل دین به حسن خلق تعبیر شده است شخصی به محضر رسول خدا(ص) رسیده و از او پرسید که: «یا رسول الله(ص) ما الدین؟ فقال حسن الخلق»(10) دین چیست یا رسول الله(ص) فرمود: خوش اخلاقی و خوشرویی. طبق نقل، سائل تا چهار بار سوالش را تکرار کرد و در پاسخ همان را شنید که در ابتداء شنیده بود.
در حدیث دیگر: کاملترین مومن از جهت ایمان، نیکوترین آنها از نظر اخلاق، دانسته شد.(11)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسی که دارای خلق نیکو باشد خداوند او را به درجه کسی که قائم اللّیل و صائم النهار است می رساند.(12)
علی(ع) فرمود: نیکوترین خوبیها، حسن خلق و خلق نیکو است.(13)
امام صادق(ع) فرمود: خدا به شخص خوش اخلاق ثوابی می دهد که در ردیف مجاهد در راه خدا است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: بیشترین وسیله که امت مرا به بهشت می برد خودداری از گناه و خوش اخلاقی است.(14)
امام صادق(ع) فرمود: صبر، نیکوکاری، بردباری و وش اخلاقی از سیره پیامبران است.(15)
امام باقر(ع) فرمود: مومنی از نظر ایمان کاملتر از همه است که از نظر اخلاق بهتر از همه باشد.(16)
قال الله تبارک و تعالی {اِنَّک لَعَلی خُلُق عَظیمٍ} (1 )
یکی از صفات پسندیده ای که در برخی از آیات قرآن و روایات اسلامی خیلی درباره اش سفارش شده است حُسن خُلق و برخورد خوب با انسانها است و نیز یکی از زشت ترین و ناپسندترین ویژگی هایی که در مقابل حسن خلق قرار دارد سوء خلق و تندرویی است که در روایات گوناگون مذمت شده است
پس خوش خلقی به معنای معاشرت نیکو و برخورد نیک با دیگران می باشد. این صفت ارزنده یکی از بهترین عوامل پیشرفت برای فرد و جامعه است که سبب گرمی و صفا میان انسانها شده و روح شخص و کسانی که با او معاشرت دارند را آرامش می باشد. خداوند در قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «اِنَّک لَعَلی خُلُق عَظیمٍ» تو یا رسول الله دارای خلق بزرگی هستی. از این آیه نتیجه می گیریم که ما باید داراری خلق و خوی بزرگ و زیبا باشیم.
خوش خلق چیست و انسان اخلاقی کیست؟
ماده خلق (خ ل ق) اگر با خاء مفتوح استعمال شود به معنی صورت ظاهری است و اگر با خاء مضموم استعمال شود به معنی صورت باطنی است، مثلا وقتی می گوییم فلانی خلق و خلقش نیکو است یعنی ظاهر و باطنی آراسته و زیبا دارد. صورت باطنی «خُلق» انسان است مانند صورت ظاهرش «خُلق» دارای هیئت و ترکیبی زشت یا زیبا است. در بینش الهی کسانی را به حسن خلق متصف دانسته و انسان اخلاقی می دانند، که متخلق به اخلاق الهی و مودّب به آداب دینی بوده و در همه موضوعات و مسائل، پایبند به دستورات دین و عامل به آن باشد لذا در حدیثی رسول خدا(ص) دین را به حسن خلق تعبیر فرموده است(2) و در حدیث دیگر در تفسیر آیه «اِنَّک لَعَلی خُلُق عَظیمٍ» فرموده اند که مقصود اسلام است(3). و در احادیث و کلمات بزرگان از خلق رسول خدا(ص) به قرآن تعبیر شده است: لذا وقتی به روایات و کلمات معصومین (علیهم السلام) مراجعه می کنیم، می بینیم در بیان اینکه مقصود از حسن خلق چه بوده است و صاحب اخلاق حسنه عامل به چه اعمالی است؟ حسن خلق و یا کرائم اخلاق را به اموری از قبیل: صبر، سخاوت(4)، تواضع، رفتاری ملایم با مردم(5)، حلم و بردباری، پرهیزگاری و پاکدامنی، اجتناب از گناه، طلب روزی حلال و توسعه در زندگی اهل و عیال، و خلاصه، رفتار خوب، کلام طیب و پاکیزه و برخورد با بندگان خدا با چهره باز و شکفته، و امثال اینها تعریف کرده اند.(6)
رسول الله صلّی رسول الله علیه وسلّم می فرماید: «مَا مِن شَیءٍ أثقَل فی مِیزَان العَبدِ یَوم القِیامَةِ مِن حُسنِ الخُلُقِ»[? ].(در روز قیامت چیزی سنگین تر از خوش اخلاقی در ترازوی اعمال بنده نیست ).
از خودت بپرس: پس نماز شب کجاست؟ روزه در روز بسیار گرم کجاست؟ سرپرستی یتیم کجاست؟ و ... ،ولی رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: «إنَّ أثقل شیءٍ یُوضَعُ فِی المیزانِ هُوَ حُسنُ الخُلُقِ»[? ].
(سنگین ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذاشته می شود، خوش اخلاقی است ). آیا باور می کنی!؟ بله، چون رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می گوید .
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: «أکملُ المُؤمِنینَ إیماناً أحسَنهُم خُلُقاً»[?].: کامل ترین ایمان از آنِ خوش اخلاق ترین مؤمن است). در جای دیگر می فرماید: «وإنَّ أحسنَ النَّاس إسلاماً أحسنهم خُلُقاً»[?].: بهترین اسلام از آنِ خوش اخلاق ترین مردم است).
( (می پرسی: آیا بهترین فرد خواهد بود، گر چه اطلاعات دینی اش کم باشد؟ بله گر چه معلومات دینی اش کم باشد.
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: «إنَّ مِن أَحبِّکُم إِلیَّ وأقرَبَکُم منِّی مَجلِساً یوم القیامةِ أحاسنُکُم أخلاقاً»[?].
(محبوب ترین شما نسبت به من و نزدیک ترین شما به من به لحاظ مکانی در روز قیامت خوش اخلاق ترین شماست).
رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: أکثر ما یُدخُل النَّاسَ الجنَّةَ تقوی الله وحُسنُ الخُلُقِ»[?].: بیشترین چیزی که مردم را وارد بهشت می سازد تقوایِ خدا و خوش اخلاقی است).
.هیئتی به حضور رسول الله صلّی الله علیه وسلّم آمدند و گفتند: یا رسول الله! محبوب ترین بنده ی خدا در پیشگاه او کیست؟
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «خوش اخلاق ترین آن ها»[?].
آیا بعد از محبت خدا هم محبتی وجود دارد!؟
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: «آیا شما را از محبوب ترین شخص نزد خودم با خبر نسازم؟» اصحاب عرض کردند: آری یا رسول الله. حضرت دوباره فرمود: «آیا شما را از محبوبترین فرد نزد خودم آگاه نسازم؟» اصحاب عرض کردند: آری یا رسول الله. حضرت فرمود: «خوش اخلاق ترین تان»[?].
گویی که کلمات اشاره به رقابت دارد: «خوش اخلاق ترینتان» آیا مسابقه را قبول می کنی؟ جایزه احراز این لقب است: «خوش اخلاق ترینتان» و بعد از آن این مدال را دریافت می کنی: محبوب ترین فرد نزد رسول الله صلّی الله علیه وسلّم ! وَفِی ذَلِکَ فَلیَتَنَافَس المُتَنَافِسُونَ» (مطففین/??).: مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن این با همدیگر مسابقه بدهند و بر یکدیگر پیشی بگیرند).
(رسول الله آن را برایت ضمانت می کند! رسول الله صلّی الله علیه وسلّم می فرماید: أنا زعیم بِبیتٍ فی أعلی الجنَّةِ لِمَن حَسُنَ خُلُقَه»[?].(من خانه ای را در بالاترین جای بهشت برای کسی که خوش اخلاق باشد، ضمانت می کنم).
واژه ی «زعیم» به معنی ضامن است."نویسنده: عمرو خالد/ ترجمه: سمیه اسکندری فر/ پاورقی ها و ارجاعات: [?] ـ ابوداوود، حدیث ???? و ترمذی، حدیث ????.[?] ـ بغوی، شرح السنة./ [?] ـ ابوداوود، حدیث ???? و احمد، حدیث ?/???././/[?] ـ احمد، حدیث ?/??./[?] ـ ترمذی، حدیث ???? و احمد، حدیث ?/???.[?] ـ ترمذی، حدیث ???? و ابن ماجه، حدیث ????.[?] ـ احمد، حدیث ?/??? و ابن ماجه، حدیث ????.
[?] ـ احمد، حدیث ?/??? و ?/???.?] ـ احمد، حدیث ?/??? و ?/???. "
پایگاه اطلاع رسانی اصلاح ( www.islahweb.org// http://www.aftab.ir
خوش خلقی و کسب محبوبیت |
پرسش : با توجه به متفاوت بودن فرهنگ ها و ملت ها چه عواملی موجب می شود انسان بتواند محبوبیت و مقبولیت اجتماعی موردنیاز خود را به دست آورد؟ در بخش های قبلی پاسخ به این سؤال به نقش ایمان و عمل صالح در کسب محبوبیت اشاره کردیم، اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می گیریم : 2- خوش خلقی یکی از عوامل جلب محبت، خوش خلقی است. قرآن مجید رمز محبوبیت رسول اکرم(ص) را نرم خویی و رفق و مدارای آن حضرت می داند و می فرماید: kayhannews.ir;;;.http://noorportal.net |
http://noorportal.net/951/1340/1341/40349.aspx
صفات پسندیده پس از تأثیرگذاری در حالات و ویژگی های شخصی فرد، وی را در زمینه برقراری ارتباطی شایسته با دیگران به نیکوترین شکل یاری می رساند . گرچه به راحتی نمی توان این کارکرد را از کارکرد نخست متمایز دانست. خوش خلقی را نیز باید در زمره خصلت های ستوده ای به شمار آورد که در شکل دهی روابط اجتماعی سالم با دیگران به عنوان ابزاری کارآمد و نتیجه بخش همیشه و همواره مورد توصیه ویژه تعالیم اسلامی بوده است. در اهمیت و امتیاز این صفت همین بس که بنا بر آیات و روایات، یکی از صفات مشترک تمامی انبیاء و اوصیای الهی، خلق نیکو معرفی شده است .حضرت امام صادق(ع) در این ارتباط می فرمایند: «حسن خلق از اخلاق انبیاء است.» (وسایل الشیعه، ج?، ص???). همچنین ایشان در بیانی دیگر به سرآمد و خاتم انبیاء حضرت رسول اکرم (ص) به عنوان نمونه اعلای نیک خلقی توجه داده اند. آن امام در مقام شرح آیه چهارم از سوره قلم که خطاب به پیامبر عالی مقدار اسلام (ص) می فرماید: «وانک لعلی خلق عظیم» (همانا تو از خلقی بزرگ برخورداری) مقصود از «خلق عظیم» را سخاوتمندی و خوشرویی و خوش برخوردی رسول خدا (ص) عنوان فرموده اند. (وسایل الشیعه، ج??، ص???)البته تمامی آنچه از خصال نیک در قرآن کریم یاد شده را باید آئینه تمام نمایی از وجود سراسر مهر و محبت رسول خدا (ص) دانست. اما در این میان گواه گویای خوش اخلاقی آن حضرت را می توانیم در آیه ??? سوره آل عمران بیابیم. آنجا که خداوند به کلیدی بودن اخلاق نیک پیامبر خود پرداخته و از آن به عنوان عامل اصلی کامیابی ایشان در تبلیغ و انجام رسالت، سخن به میان آورده است. در این آیه می خوانیم: «پس از رحمت خداست که برآنها نرم شدی و اگر تندخو و سنگدل بودی قطعاً از اطراف تو پراکنده می شدند...»./
اصولاً در مفهوم واژه «ولی» دو مفهوم توأمان نهفته است و هیچ یک را نمی توان بدون درنظر گرفتن دیگری در ترجمه این واژه، رجحان داد. واژه شناسان در بیان مفهوم آن گفته اند «ولی» به معنای سرپرست و دوست است. نکته کارگشایی که به شکل اسرارآمیز و لطیف و ظریف در واژه «ولی» و اطلاق آن بر انبیاء و اوصیاء و در مراتب پائین تر برتمامی مؤمنان، حضور دارد عبارت از این است که دوستی و محبت میان مردم و رهبر آنان بنیانی مستحکم برای برقراری و ادامه و تقویت رابطه فرمانروایی و فرمانبرداری میان آنان است.به بیان دیگر هر اندازه این دوستی و محبت از عمق بیشتری برخوردار باشد، نفوذ اوامر ولی و حاکم و ضمانت توجه و اطاعت مردم از آن بیشتر است.اینک باید بگوییم که یکی از مهمترین عوامل ایجاد چنین محبتی، خلق نیکوست که سرشت دین نیز به آن ممزوج شده است. چنان که امام باقر (ع) فرمود: «هل الدین الا الحب» (آیا دین چیزی جز دوست داشتن است؟!) (کافی، ج?، ص??)/در واقع اولیای دین با بهره مندی از این ویژگی، مسیر دستیابی به اهداف الهی خود را هموار نموده اند و به مدد این ویژگی سرعت و عمق و گستره نفوذ دعوت انبیا در مقایسه با دیگران اعجاب آور و اعجازآمیز بوده است. البته نباید از نظر دور داشت که نگاه آن بزرگواران به خوش اخلاقی فقط به عنوان یک ابزار نبوده بلکه اساساً برخاسته از اعتقاد و بینش آنها به این صفت به عنوان یک خصیصه و فضیلت انسانی است. چیزی که مکرر به پیروان خود رعایت آن را گوشزد فرموده اند. در حدیثی، امام صادق (ع) می فرماید: «رفتار پسندیده و خوشرویی محبت دیگران را جلب و فرد را به بهشت وارد می کند.» (کافی، ج?، ص???)
در روایت دیگر، از جد بزرگوارشان، حضرت رسول اکرم(ص) رعایت این موضوع موجب تثبیت و استحکام دوستی معرفی شده است. (تحف العقول، ص ??) آنچه در یکی از روایات منقول از حضرت امیرالمؤمنین (ع) آمده، گویای آن است که خوش خلقی، مقدم بر هر توصیه گفتاری و زبانی است و زمینه توجه به سخن گوینده را فراهم می کند. ایشان می فرمایند: «هرگاه خلق و خوی نیکو شود، بیان فرد نیز گوارا خواهد شد.» (غررالحکم، ص ???)
خوش خلقی چنان علاقه عجیبی را پدید می آورد که مردم تشنه دیدار فرد خواهند شد و تاب فقدان او را ندارند. علی(ع) در خلال سفارش های خود به محمد بن حنفیه چنین افقی را پیشنهاد می کنند و می فرمایند: «اخلاقت را در برخورد با مردم نیک گردان تا آنجا که اگر از نظر آنها غایب شدی، دلشان برای تو تنگ شود و اگر وفات نمودی، برای از دست دادن تو بگریند.» (وسایل الشیعه، ج??، ص???) ایشان همچنین می فرمایند: «هرکس اخلاقش نیک شود، دوستدارانش فراوان شود و همگان به او انس گیرند.» (غررالحکم، ص???) / پس درواقع باید اساس حکومت را از منظر اسلام محبت و دوستی دانست. لذا اولیای دین ضمن پایبندی به این قاعده، پیروان خود را نیز در برقراری چنین پیوندی تحریض و تشویق می نمودند.خوشخویی به جهت نقش تعیین کننده ای که در زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی انسان دارد، در روایات نیز با تعابیر خاص مورد سفارش قرار گرفته است. چرا که امام علی(ع) می فرمایند: «خوی نیک سرآغاز هر کار نیک دیگر است.» (همان، ص ???) ارزش و موقعیت خلق پسندیده را فقط زمانی می توان درک کرد که در مقایسه با سایر فضایل برجسته و ممتاز تعریف شود. امام صادق(ع)، در روایتی پاداش خوش خلقی را همسنگ جهاد در راه خدا (کافی،ج?، ص ???) و در جای دیگر همطراز با روزه داری و شب زنده داری اعلام نموده اند. (همان، ص ???) امام زین العابدین(ع) هم برای این که اهمیت دوچندان و منحصر به فرد نرمخویی را در سرنوشت اخروی انسان یادآور شوند، حدیثی از رسول خدا (ص) پیش کشیده اند که فرمود: «روز قیامت چیزی بهتر از خوشخویی در ترازوی فرد قرار داده نمی شود.»(بحارالانوار، ج ?، ص ???) **بیشترین چیزی که قرآن کریم به دفعات رعایت آن را هشدار داده تقوای الهی است. شگفت آور است که پیامبر اکرم(ص) صفتی را مناسب تر و سزاوارتر از خوش اخلاقی را برای همنشینی و همجواری با تقوا نمی دانند. ایشان می فرمایند: «بیش از هر چیز دیگری تقوای الهی و خوشخویی است که امت مرا به بهشت وارد می کند.» (کافی، ج?، ص???)**امروزه نسبت به برقراری روابط عمومی سالم و آمیخته با احترام و لبخند و محبت در فرایندهای تجاری و به طور کلی معیشتی تأکید فراوان می شود و شرکت های تولیدی و خدماتی بخش زیادی از سرمایه خود را صرف جلب نظر و اعتماد مشتریان و مخاطبان خود می کنند تا از این روزنه به گسترش دامنه فعالیت خود و به تبع آن رشد اقتصادی پایدار و رو به افزایش دست یابند. حال تصور کنید که اگر ارادت و مهربانی و خوش رویی و دلسوزی فرد یا گروهی نسبت به دیگران فارغ از هر منظور دیگری و فقط از سر خلوص و خیرخواهی و حس انجام وظیفه و توجه به جایگاه انسانی ظهور یابد و نه به خاطر منفعت طلبی مادی صرف، چه دوستی و محبت متقابلی را در مقیاس وصف ناپذیر رقم می زند. خواه ناخواه روزی خداوندی نیز از چنین مجرای پربرکتی تضمین می شود.**اگر به یاد داشته باشید، اشاره شد که از این نظر خوش خلقی با سخاوت و گشاده دستی شباهت بسیاری دارد.یعنی هر دو به میزانی مشابه فراهم کننده ارتباطی مبتنی بر دوستی با دیگران است. لذا امام صادق (ع) می فرمایند: «هیچ بنده خوش اخلاق و گشاده دستی نیست مگر آنکه قطعاً تحت حمایت خداوند قرار گرفته و از جمله کسانی است که خدا او را هدایت می کند و به بهشت وارد می فرماید.» (مشکاه الانوار، ص???)**حال باید بگوییم که بنا بر فرموده حکیمانه حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) خوش خلقی ساده تر از سخاوت محبت دیگران را فراهم می کند و اصولاً خود نوعی سخاوتمندی و سرآغاز آن است. ایشان می فرمایند: «خوش رویی اولین بخشش و ساده ترین سخاوتمندی است.» (غررالحکم، ص???)**برخلاف آنچه معمولاً در میان مردم اعتقاد به آن رواج دارد، حضرت علی (ع) نه فقط بخشش پول و ثروت، بلکه خوش خلقی را در شکل گیری شأن اجتماعی فرد مؤثر می دانند و می فرمایند: «چه بسیار کسانی که از جایگاه پائینی در جامعه برخوردار بودند و فقط حسن خلق آنها، مقامشان را ارتقا داد.» (همان، ص???)**با این حال باید به این نکته نیز عنایت داشت که حتی توانگران نیز لازم است بخشش و سخاوت خود را با خوش اخلاقی همراه کنند تا انتظار احترام و محبت واقعی از مردم را داشته باشند.از سوی دیگر به هر حال در قیاس با تعداد افراد جامعه و نیازهای آنها، ثروت همیشه پاسخگو نیست و همواره با محدودیت روبه روست. بنابراین باز هم بذل اخلاق نیک کم هزینه تر بوده و همیشه در دسترس است. چنان که رسول خدا (ص) می فرمایند: «شما نمی توانید با دارایی خود به همه مردم کمک کنید، پس با آنها با روی خوش گشاده برخورد کنید.» مستدرک الوسایل، ج?، ص???).
روزنامه ایران ( www.iran newspaper.com/ادرس سایت : http://www.aftab.ir/a
ای آخرین پیغام سبز !
نقاش صبا ، چمنها آراست ، و فراش خزان ، ورق ها افشاند ،
و بس بانگ مرغ و بوی گل برخاست ، اما هنوز نوبت انتظار است و قیامت غیبت .
ما ، هم عریضه دل تنگ می خوانیم ، و هم نامه شکر ، طومار می کنیم ؛
باشد که از این دو راهه منزل ، یکی به مقصد رسد .
فراش خزان ورق بیفشاید
نقاش صبا ، چمن بیاراست
ما را سر باغ و بوستان نیست
هر جا که تویی ، تفرج آنجاست
سال هاست که او منتظر ماست . در انتظار اینکه قدمی برداریم . از پیامبر
روایت شده که فرمود : برترین عمل در امت من انتظار فرج است . سخن از
عمل است و نه حالت . باید قدمی برداشت . فرهنگ لغات را هم که ببینی
روبروی کلمه انتظار نوشته است : چشم به راه بودن - مهیا شدن . کسی
که چشم به راه است خود را آماده آمدن محبوب می کند .خودش را و آنجا
را که در آن زندگی می کند . در روایت است که او شبیه حضرت رسول خداست
. مرامش و مهربانی اش . در وصف رسول خدا می گویند در کوچک ترین
کارهایش مهربانی موج می زد . وقتی کسی با او دست می داد دستش
را به گرمی می فشرد و هیچ گاه دستش را زود تر از دست او بیرون نمی کشید .
اگر چشم به راه او باشی و آماده نباشی بلای جان محبوب می شوی . هنوز
می توان فریاد علی و حسین را از لا به لای صفحات تاریخ شنید . حسین
به کوفیان می گفت مگر شما نامه ننوشتید که منتظرت هستیم . و علی
دردمندانه می گفت کاش معاویه با من صرافی می کرد . ده نفر می گرفت
و یکی می داد . آنها در باطل خویش استوارند و شما در حق وارفته هستید .
این ها را علی به کسانی می گفت که بعد از مرگ عثمان پاشنه خانه اش را
در آورده بودند که فقط تو را می خواهیم . باید آماده شد و قدمی برداشت ....