سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه دوستی اش خدایی نباشد، از او بپرهیز، که دوستی اش پلید است و مصاحبت با او شوم . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 88 خرداد 28 , ساعت 10:50 صبح

 

بر این باورم که در عصر حاضر تلاش در جهت شناخت امام زمان.عج. و گسترش فرهنگ مهدویت به منزله جهاد فی سبیل ا.. است. چرا که دشمنان با اگاهی از عمق اعتقاد مردم به فرهنگ مهدویت و ترس از عالم گیر شدن پیام اسلام و قران در تلاشند تا با ترفند های گوناگون این باور عظیم را که ریشه در یکی از ویزگی های ذاتی و فطری انسان یعنی امید دارد را هدف قرار دهند .بنابر این دریغ ورزیدن از هر تلاش در جهت گسترش و تعمیق فرهنگ مهدویت گناهی نا بخشودنی است. امید که مقبول امام عصر.عج. قرار گیرد .یا علی.

 


چهارشنبه 88 خرداد 27 , ساعت 12:32 عصر

از سفر استانی مشهد برمی گشتیم. وقت پیاده شدن از هواپیما، دکتر احمدی نژاد چند ورق کاغذ به من داد تا نگه دارم. روی کاغذها دست خط دکتر بود. اشعار زیبایی سروده بود. برایم جالب بود که دکتر شعر هم می گوید. 

- در جشن کتاب سال آقای حداد و دکتر با هم حضور داشتند. بعد از سخنرانی آقای حداد، دکتر بالای سن رفت و مشغول سخنرانی شد. آقای حداد که خودش هم ادیب است، با یک حالت تعجبی در گوشم گفت؛ آقای احمدی نژاد خیلی خوب صحبت می کند، 

- در زمان تصدی شهرداری یک بار از راننده اش خواست یک بیل بخرد و بگذارد داخل ماشین. راننده با تصور اینکه دکتر مزاح کرده، قضیه را فراموش کرد. چند روز بعد دکتر از راننده پرسید بیل را خریده یا نه. راننده بیل را تهیه کرده و پشت ماشین گذاشت، اما هنوز نمی دانسته بیل به چه کار دکتر می آید تا اینکه همان شب در گشت شبانه در سطح شهر، متوجه گرفتگی جوی آبی شدند. دکتر از راننده خواست ماشین را نگه دارد. بعد پیاده شد و با آن بیل راه آب جوی را باز کرد. از آن به بعد این کار بارها و بارها تکرار شد. 

- دکتر گاهی تسبیح، انگشتر و حتی کاپشنی را که می پوشد، هدیه می دهد. یعنی مردم نامه می نویسند، از او می خواهند، او هم از ما کارمندان دفتر می خواهد به آدرس درخواست کننده پست کنیم. 

- وقتی دکتر به ریاست جمهوری انتخاب شد، می خواست در همان منزل شخصی اش در نارمک سکونت کند. از لحاظ امنیتی به ایشان چنین اجازه یی داده نشد؛ برای همین مجبور شد به پاستور بیاید. آنجا هم یکی از خانه های قدیمی را برای سکونت انتخاب کرد که گویا در سال های ریاست جمهوری آیت الله خامنه یی خانواده ایشان هم آنجا سکونت داشتند. ما بچه های محافظ منتظر بودیم دکتر سفارش خرید وسایل زندگی نو را برای خانه جدید به نهاد ریاست جمهوری بدهد، اما دکتر مختصری وسایل زندگی از منزل مادر خانمش که گویا بلااستفاده مانده بود، به خانه پاستور آورد. تنها خریدشان در این خانه آن هم با هزینه شخصی، یک اجاق گاز ایرانی بود. در جریان نامه دکتر به بوش رئیس جمهور امریکا یک بار آقا مدظله العالی با رضایتمندی از این اقدام دکتر، درباره این ابتکارش پرسید. دکتر هم برای ایشان توضیح داد وقتی آقا آن سال را سال پیامبر اعظم اعلام کردند، دکتر یاد نامه های حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم افتاده و با خودش گفته خوب است آقا هم چنین نامه هایی برای سران ابرقدرت های مستکبر بنویسد. اما با ملاحظه اینکه ممکن است نامه ها بی پاسخ بماند یا پاسخ نامه ها اهانت آمیز باشد و شأن ولایت خدشه دار شود، خودش دست به نوشتن نامه زده. 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ