جمعه 92 اردیبهشت 6 , ساعت 1:32 صبح
زبانش زخم شده بود. طلبه ای بود قطع ِ نخاعی. وسط ِ امتحانات مرخصی می خواست گفتم: الان چرا؟خیلی حیفه گفت: از خانواده ام خجالت می کشم که دائما به آن ها می گویم کتاب را برایم ورق بزنید برای همین هم با زبانم ورق می زنم ولی الان دیگر زبانم هم زخم شده است.
نوشته شده توسط یاس کبود | نظرات دیگران [ نظر]